آرا مووی

شیواجی و خانواده اش از جامعه خود در سریلانکا بیرون رانده می شوند و در ویزاخاپاتنام به عنوان کارگران بند باز می شوند. وقتی برادر ناتنی حسودش وارد زندگی اش می شود، اوضاع بدتر می شود.

زندگی جدید و آرام جیمی لاله توسط دوست قدیمی او اوز که همسرش توسط یک اوباش مجارستانی ربوده شده است متزلزل می شود. لاله و همسرش جیل وارد عمل می شوند.

در بحبوحه جنگ خلیج فارس، سربازان برای اهداف شوم ربوده و شستشوی مغزی می شوند.

پناهندگان اتریشی دکتر براون و دخترش لنی به طرح شهر برای نقل مکان به اورگان می پیوندند. رهبر شهر عاشق لنی می شود، اما او با مردی نامزد می شود که به آنها کمک کرد از رایش سوم فرار کنند.

«اریکا» استاد کهنه کار پیانو، در یکی از کنسرواتوارهای معروف وین تدریس می کند. او شوهر نکرده و نامزدی هم ندارد. اما روزی پی می برد یکی از دانشجوهای با استعدادش به نام «والتر» به او علاقه مند شده و شخصیت سرد و خشکش، اصلا آن جوان را پس نزده است.

یک دلال سرمایه گذاری سریع، این فرصت را به او داد تا ببیند نیمه دیگر چگونه زندگی می کند، و از خواب بیدار می شود و متوجه می شود که ماشین اسپرت و دوست دخترش تبدیل به یک مینی ون و همسر شده اند.

پس از مرگ والدینش در طول جنگ جهانی دوم، هانیبال لکتر جوان با عمه زیبایش نقل مکان می کند و شروع به طرح انتقام از بربرهایی می کند که مسئول مرگ خواهرش بودند.

مادر بی مسئولیت والتر کالدول چهارده ساله، می، او را می فرستد تا با عموهای مجردش، هاب و گارث زندگی کند تا بتواند به یک سفر دیگر برای شکار شوهر برود.

یک مزدور بی رحم پس از اینکه متوجه می شود روحش به جهنم می رود، خشونت را کنار می گذارد. هنگامی که یک دختر جوان ربوده می شود و خانواده اش توسط فرقه قاتل یک جادوگر کشته می شود، او مجبور می شود با کشتن شیطان به مبارزه و رستگاری خود بپردازد.

زنی یک متخصص بمب را که با او درگیر است وسوسه می کند تا مافیایی را که خانواده او را کشته است نابود کند.